جدول جو
جدول جو

معنی پنج گوش - جستجوی لغت در جدول جو

پنج گوش(پَ)
که پنج زاویه دارد
لغت نامه دهخدا
پنج گوش
آنچه که پنج زاویه دارد مخمس پنج گوشه
تصویری از پنج گوش
تصویر پنج گوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیل گوش
تصویر پیل گوش
گل زنبق، سوسن، برای مثال بر پیل گوش قطرۀ باران نگاه کن / چون اشک چشم عاشق گریان همی شده (کسائی - ۳۳)آنکه گوش های پهن مانند گوش فیل دارد، برای مثال از آن پیل گوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش (اسدی - ۱۷۱) آنچه مانند گوش فیل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنج نوش
تصویر پنج نوش
معجونی که پزشکان قدیم از پنج داروی مقوی می ساخته اند، فنجنوش، برای مثال در چارسوی فقر درآ تا ز راه ذوق / دل را ز پنج نوش سلامت کنی دوا (خاقانی - ۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنج گان
تصویر پنج گان
پنج پنج، پنج تا پنج تا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنج لو
تصویر پنج لو
ورق قمار که دارای پنج خال باشد
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
کنایه است از مدت اندک چنانکه گویند دنیا پنج روز است:
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
اوقات نماز پنجگانه، نام پرده ای از موسیقی. (غیاث اللغات).
- گوشۀ پنج گاه، گوشه ای در موسیقی.
، خانه پنجم نرد که برای برگرفتن یک مهره از آن پنج خال کعبتین باید. رجوع به شش گاه و یک گاه شود، کنایه از حواس خمسه باشد. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(پَ اَ رَ)
شاه رش. شاه ارش. یعنی ارش بزرگ و آن مقداری است از سرانگشت میانین دست راست تا سرانگشت میانین دست چپ وقتی که دستها را از هم بگشایند و آن رابه عربی باع و به ترکی قلاج گویند و آن مقدار پنج ارش کوچک باشد و ارش کوچک از سرانگشت میانین است تا مرفق که بندگاه ساعد و بازوست و شاه ارش را به این اعتبار پنج ارش می گویند. (برهان قاطع در کلمه شاه ارش)
لغت نامه دهخدا
(پَ گُ)
نباتی است که به هندی سنهانو گویند. (غیاث اللغات). تخم آن را فلفل صفالبه نامند. پنج انگشت. رجوع به پنج انگشت شود
لغت نامه دهخدا
(پَ گَ)
قسمی پارچه بود که آن را به عربی خمیس می گفته اند
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که گوش پهن دارد. ارفش. (تاج المصادر) : خطلاء، گوسپند پهن گوش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَگَ / گُو هََ)
پنج حس ظاهر:
پنج گوهر دادیم در درج سر
پنج حس دیگری هم مستتر.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مخمس. پنج ضلعی. پنج پهلو. پنج بر
لغت نامه دهخدا
(پَ)
ورق قمار که پنج خال دارد
لغت نامه دهخدا
(پَ)
معجونی باشد مرکب از پنج چیز که بجهت تقویت دل خورند، و معرب آن فنجنوش است. (برهان قاطع). نوعی است از ترکیب که مرکب باشد از سیماب و مس و آهن و این را هندیان پنج امرت گویند یعنی پنج آب حیات و اطباء فرس فقط ریم آهن را گویند معرب آن فنجنوش است. (از شرح خاقانی، غیاث اللغات). معرب آن فنجنوش بود و اکنون به معجون فنجوش اشتهار دارد. (فرهنگ جهانگیری). معجونی است مرکب از پنج جزو که مقوی و مفرح دل است و فنجنوش معرب آن و معنی ترکیبی آن پنج حیات است. (فرهنگ رشیدی) :
در چار سوی فقر درآ تا ز راه ذوق
دل را به پنج نوش سلامت کنی دوا.
خاقانی.
هفت جوش آینه دادت تو نیز
پنج نوش از کلک صفرائی فرست.
خاقانی.
- پنج نوش سلامت، حواس خمسۀباطن. (آنندراج). و نیز رجوع به فنجنوش شود
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
زیر نرمۀ گوش باشد. (برهان) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
مخمس. (زمخشری) (منتهی الارب).
- پنج گوشه کردن، تخمیس
لغت نامه دهخدا
(نُهْ)
شکلی که نه زاویه دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از بن گوش
تصویر بن گوش
نرمه گوش. یا از بن گوش. با کمال اطاعت انقیاد، با ادب تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج لو
تصویر پنج لو
ورقی که دارای پنج خال باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کند گوش
تصویر کند گوش
کسی که گوش او کم شنو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن گوش
تصویر پهن گوش
آنکه دارای گوشی پهن است: خطلا گوسپند پهن گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج روز
تصویر پنج روز
آنچه پنج روز طول کشد، مدت اندک. یا پنج روزه دنیا. مدت عمر
فرهنگ لغت هوشیار
اوقات نماز پنجگانه، خانه پنجم نرد، حواس خمسه، آوازیست ایرانی و آن در پایان راست پنجگاه خوانده میشود. (پنجگاه) و (سپهر) حالت در آمد (نوا) را دارد و مثل این است که به نوای پنجم فوقانی رفته باشیم. سپس عشاق شنیده میشود و راست پنجگاه تبدیل به نوا میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گزی
تصویر پنج گزی
قسمی پارچه که آنرا بعربی خمیس میگفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گنج
تصویر پنج گنج
حواس خمسه، صلوات خمس پنج نماز، پنج خزانه خسرو پرویز، خمسه نظامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوهر
تصویر پنج گوهر
پنج حس ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا گوش
تصویر بنا گوش
نره گوش، شقیقه، پس گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوشه
تصویر پنج گوشه
پنج گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوشه کردن
تصویر پنج گوشه کردن
تخمیسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج نوش
تصویر پنج نوش
معجونی که در قدیم پزشکان از پنج داروی مقوی می ساختند
فرهنگ فارسی معین
گوش تیز و بلند، گوش برگشته و برآمده
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که گوش های پهن و بزرگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی